و انسان خدا را همسان خود آفرید
و انسان خدا را همسان خود آفرید
آرمین لنگرودی
انتشارات فروغ
نام این کتاب، خوانش وارونهٔ بند بیستوهفتم از بخش یکم کتاب اول موسا یعنی «آفرینش» است که در آن آمده: «و خدا انسان را همسان خویش آفرید ...».
بنا بر این شناسه، هدف از نگارش این کتاب، برشکافتن روال تاریخیِ شکلدادن، گسترش و دگردیسی ادیان بدست انسانها و همینطور پژوهش در زمینهٔ چگونگی تأثیر و نفوذ آنها بر یکدیگر است. این شیوهٔ برخورد، پروسهٔ برایش یک دین را، روندی تاریخی میداند، که نه با پیدایش و کُنِش یک پیامبر، بلکه با زندگی اجتماعی انسانها پیوند دارد. پژوهشِ گواهمند پیرامون ادیان، بدون کندوکاو در چهارچوب اجتماعی، سیاسی و اقتصادیِ برآیش آنها شدنی نیست. بهمین نسبت هم بایستی ادیان را نمایشگر واهمهها، امیدها، نیازها، وابستگیها، دلبستگیها و آرمانهای مردم در دورههای گوناگون تاریخ دانست و اینها همان چیزهایی هستند، که چهارچوب «روان» جامعهٔ انسانی را در زمان خود شکل میدادند.
بر این پایه، وظیفهٔ دینپژوهان در گام نخست نشان دادن همین چهارچوب کلی است، که نتیجهٔ سالها پژوهش بیطرفانه در بارهٔ ادیان گوناگون و همسنجی آنها با یکدیگر است. برای رسیدن به این «شناخت عمومی» میبایستی با کاوش پیرامون «ادیان مشخص» آغاز کرد و در ادامه و با آشکار نمودن شباهتها، اختلافات و چگونگی زمانی-مکانی پیدایش آنها، به شناسایی شیوهٔ تاثیرگذاری آنها بر یکدیگر پرداخت. این اما تمامی راه نیست. در گام بعدی بایستی با تکیه بر همین شناخت عمومی به بازکاوی دوبارهٔ ادیان مشخص بازگشت تا بتوان این نمودهای بدست آمده را برای درک بهتر هر یک از آنها بکار بست.
بنابراین، روش بکار گرفته شده در دانشِ «دینشناسی»، همانند هر دانشی، رفتن از مشخص به کُلیت (کُنکرِت به اَبسترَکت) و از آنجا بازگشت دوباره به مشخص است. در این راستا، کسانی که خود را در تمامی عمر خود تنها با یک دین، و آنهم بیشتر با "دین موروثی" خود، مشغول میکنند، افرادی هستند که برای همیشه با دیدی محدود و جانبدارانه "اندر خم یک کوچه" درجا میزنند، که در نهایت به نتیجهای بجز "اثبات حقانیت تفکرات از پیش موجود و موروثی" آنها نخواهد انجامید.