خانه تیمی و چریک عاشق
خانه تیمی و چریک عاشق
ابولفضل محققی
نشر باران 2021
شابک 2-06-88653-91-978
همه داستانهای این مجموعه شرح افتوخیزهای درونی و احساسی انسانهای مبارز و آرمانگرای سیاسی در زندان، زندگی مخفی و گریزهای ناگزیر در ایران دهه 60 خورشیدی است.
بیشتر داستانهای این مجموعه در مرز بین خاطره و داستان در نوسان هستند.
ابوالفضل محققی داستانهای کوتاه این مجموعه را برگرفته از از یک زندگی پرماجرا و پرشور دانسته با الهام از افتادنها و برخاستنها؛ راه و بیراهههای زندگی؛ تجربههای لذتبخش و لحظات تلخ توام با ترس، لحظاتی که رو در روی مرگ می ایستادی و البته شادیهای زمانی که از این خطرات برمیجستی.
او نوشته است: «خانه تیمی و چریک عاشق، مجموعه داستان این لحظههاست. امید که توانسته باشم گوشهای از زندگی یک فرد از یک نسل را که دارد دورانش سپری می شود نقل کرده باشم.»
در داستان اول کتاب، «دخترک و چریک مخفی» چنین آمده است: «وسایل چندانی ندارد: رختخواب، یک چراغ خوراکپزی همراه چند دیگ و بشقاب. چند کتاب را نیز مخفیانه به خانه آورده و زیر تشک نهاده است. خانه آرامی است که هر وقت فرصتی دست میدهد به آنجا میرود و شبی را در آنجا میگذراند. موقع آمدن به دکان بقالی سری میزند، با مشهدی هدایت صاحبخانه خوش و بشی میکند. خرید کوچکی میکند، به خانه میرود و در اتاق را میبندد و به کتاب خواندن مشغول میشود. این تنها زمانی است که میتواند رمان بخواند و با قهرمانهای داستان خلوت کند.
سیدخانم زن صاحبخانه برایش چای میآورد. زن بلندبالاییست با گیسهای سیاه و چارقدی که قسمتی از سر او را میپوشاند. بخشی از موهای خود را چتری میکند و روی پیشانیاش میریزد. صورتی عضلانی دارد با دو چشم سیاه نافذ که با دقت به طرف مقابل خیره میشود و حکایت از اراده درونیاش میکند. او خانواده را از ده به شهر کشانده است. میگوید: «در ده کاری نداشتیم. اینجا زندگی هزاربار بهتر است.»
تنها همان یک دختر را دارند. «ده جای ماندن نبود. ما که پسری نداشتیم که روی زمین کار کند. تازه از زمین که چیزی درنمیآید.»
از زندگی در شهر راضی بودند. یکی دوبار مجبورش کردند که شب با آنها غذا بخورد. از کارش میپرسیدند. از شهرش، از پدر و مادرش و اینکه پسر خوبی است. چرا ازدواج نمیکند؟ او متوجه نبود و جوابهای از پیش آمادهاش را میداد.
یکماهی میشد، هربار که میآمد دخترک برایش چای میآورد. خنده کوچکی میکرد که چال کوچکی بر گونههایش میافتاد و بعد به سرعت برمیگشت. برگشتناش چیزی شبیه دویدن بود. متوجه شده بود هربار که به حیاط میرود، دخترک از پشت پنجره به او نگاه میکند و آرام خود را پس میکشد. از آن نگاه دزدکی لذت میبرد و به بهانههای مختلف، هربار که خانه بود از اتاق بیرون میآمد تا چهره گلانداخته دخترک را ببیند.»
کتاب دربرگیرنده 25 داستان کوتاه است.
از ابوالفضل محققی پیش از این کتابهای «از طریق مسکو در مسیر جاده ابریشم»، «یک درخت هزار درخت» و «چمدانی کوچک در کمدی قدیمی» چاپ و منتشر شده است.