شکوفه و تیغ

شکوفه و تیغ

  • 220 kr
    Enhetspris per 
Skatt ingår.


شکوفه و تیغ
روایتی از دو زندان سپاه و عادل‌آباد شیراز در دهه‌ی ۶۰
فریبا مهرابی
نشر باران، سوئد
چاپ اول 2025
شابک: 1-61-88653-91-978
نوع جلد: هارد کاور

«شکوفه و تیغ»، روایتی دیگر از زندان‌های جمهوری اسلامی در دهه60  است؛ این‌بار از زندان سپاه و عادل‌آباد شیراز، به روایت فریبا مهرابی.

فریبا مهرابی روایت می‌کند که نهم شهریورماه سال ۱۳۶۰، در خانه‌اش و در برابر چشمان پدر و مادرش در شیراز بازداشت شد. وقتی از پاسداران می‌پرسد که او را به کجا می‌برند، پاسخی ساده می‌شنود: «برای یک بازجویی مختصر...» اما دلواپسی‌اش از رخدادهای تلخ‌تری به او خبر می‌داد. آنچه در انتظارش بود، چهارسال زندان و رویارویی با ناگواری‌های بی‌شمار بود: «چهارسال طول کشید. از زمان بازداشت تا نیمه‌های دیماه، در زندان سپاه بودم. بعد به حکم تبعید، تا اواخر اسفندماه سال 1360 به همراه گروهی دیگر از زندانیان سیاسی زن، در زندان کازرون سپری شد. سپس به زندان عادلآباد منتقل شدیم. بعد از آن برای هرگونه بازجویی مجدد به بهانه‌های مختلف مرا به زندان سپاه می‌بردند که طولانی‌ترین آن از شهریورماه سال 1363 تا پایان اسفندماه همان سال بود.»

او می‌گوید که پس از هر تجربه تلخ، به دنیای درونی‌اش پناه می‌بُرده است؛ به جهانی که همچون پناهگاهی امن در برابر رنج‌های بیرون بود. گاه با خودش سخن می‌گفت. گاهی در انتظار فرصتی برای گفتگو با کسی بیرون از زندان، یا حتی نوشتن نامه‌ای که هرگز فرستاده نمی‌شد. در شرایطی که زندانیان از ابتدایی‌ترین حقوق محروم بودند، این آرزو نیز ناممکن می‌نمود.

با این حال، در گوشه‌های خیال و حافظه‌اش می نوشت تا در زندان از پا نیفتد. به امید آنکه روزی بتواند آن‌ها را در واقعیت و روی کاغذ بنویسد. امروز، آن روز فرا رسیده است و کتاب «شکوفه و تیغ»، روایتگر یادها و نامه‌های خیالیِ آن دوران است؛ صدای آزادیخواهانه‌ی زنانی که از چهار دهه‌ی گذشته، به امروز رسیده است.

«شکوفه و تیغ» توسط نشر باران در سوئد در 272 صفحه با طرح جلدی از سپیده زرین‌پناه در ادغام با گلدوزی نویسنده در زندان منتشر شده است.

 

من‌هم خواسته بودم خوشبخت زندگی کنم، اما امواج پرتلاطم زندگی مرا به گم‌ترین و تاریک‌ترین نقطه‌ی دنیا پرت کرد. .
زندان، همچون چرخه‌ای بی‌پایان مرا در تکرارش گرفتار کرده بود. در این چرخش، نیرویی نامرئی، وسوسه‌ای گریز‌ناپذیر، مرا به دنبال خود می‌کشاند. زندگی با فریب‌‌های زیبا، مرا برای تحقق رویاهایم زنده نگه داشت. .
 من هم خواسته بودم که خوشبخت زندگی کنم، اما این زندگی و زندان، نگذاشت. .