تنها جرعهای قهوة تلخ
مترجمین: باوندپور، بهنام
91-88296-62-8شابک:
نوع جلد: سليفون
ناشر: نشر باران
تعداد صفحات: 225
تعداد جلد: 1
سال چاپ: 2000
سایز کتاب: پالتويي
ویرایش: اول
مکان: استكهلم
وزن: 350
تنها جرعهاي قهوه تلخ، مجموعهاي است از صدوبيستودو شعر سيوچهار شاعر زن روس كه با پيش گفتاري از بهنام باوندپور آغاز ميشود. باوندپور در اين پيش گفتار از حرمت عظيم شعر در روسيه سخن ميگويد، و آنگاه به بررسيي مكتبهاي مختلف شعري اين سرزمين از آغاز مدرنيسم تا امروز ميپردازد. باوندپور معتقد است كه سمبوليسم در روسيه بيش از همه به دو نفر مديون است: داستايوسكي و سالايف؛ شاعري كه سمبوليسم را با عرفان روسي درهم ميميزد و اين مكتب را رنگ و بويي روسي ميبخشد. سمبوليسم اما عليرغم تاثير ماناي شاعراني چون آلكساندر بلوك، اندك اندك در مقابل روح زمانه عقب مينشيند و جاي خود را به آكمهايسم و فوتوريسم ميدهد. باوندپور تاكيد ميكند كه فوتوريسم و آكمهايسم هر دو در تقابل با سمبوليسم روسي به وجود آمدند، اما تفاوتي بنيادي آن دو را از يكديگر جدا ميكرد: فوتوريسم بر لزوم توجه به «واناييهاي نهفتهي زبان و پايه ريزيي اصول و برنامهاي پايدار به جاي اصول كهن» اصرار ميكرد، حال آنكه آكمهايسم «توجه و احترام به ارزشهاي درخشان كلاسيك» را در دستور كار قرار ميداد. باوندپور از مكتبهاي شعري و ادبي پس از انقلاب 1917 نيز نام ميبرد، اما تصريح ميكند كه اين مكتبها هيچيك «جديت و ارزش» فوتوريسم و آكمهايسم را نداشتند. بخش عمدهاي از مقدمهي تنها جرعهاي قهوه تلخ به ستايش آخماتوا و مارينا تسوهتايا اختصاص دارد. باوندپور آخماتوا را «ايزدبانوي اندوهگين شعر روسي» و شعر تسوهتايا را «رنجيدهترين شعر معاصر روسيه» ميخواند و از تاثير اين دو بر شعر زنان روس به تفصيل سخن ميگويد. مقدمهي تنها جرعهاي قهوه تلخ با اين اميد تمام ميشود كه «اين گزيده بتواند گوشهاي از مرثيهخواني شاعران روس بر ويرانههاي جهان را بازبنمايد.» گزيدهي اشعار شاعران زن روس در قرن بيست با اشعار زينايداگيپوس آغاز ميشود و با شعري از سوتلانا ايوانوا خاتمه مييابد. در اين ميان ما با فريادها، اشكها، ياسها و زخمهاي زناني روبهرو ميشويم كه نگاه اندوهگينشان به جهان از حيرت و شكوه پر است. شاعراني كه طبيعت و اشيا را در خدمت تصاويري درخشان به كار ميگيرند تا ما صداهايي را بشنويم كه از سلطهي صداي مسلط زمانه ميگريزند. زناني كه به جهان عشق ميورزند و علفهاي خشك نصيب ميبرند، بر گرد تمثالهايشان عنكبوت تار ميتند و در جوار تاريكي و مرگ زندگي ميكنند، اما با اين همه با شعر خويش جهاني ميسازند كه در آن حسرت چلچله و افرا و حصير و ستاره و آتش، حضور عنكبوت و تنهايي و تاريكي را پيچيده ميكند. تنها جرعهاي قهوه تلخ مجموعهي ارزشمندي است كه گوشهاي از مرثيهخوانيي شاعران زن روس بر ويرانههاي جهان را بازنمايانده است: «صداي كسي در راه پله ميپيچد/ و به نام ميخواندمان/ به جواب او در گوشهي تار/ از دُرد آينه چيزي سوسوزنان/ سوزن طلايي را شوخيوار/ فرو ميكند يك راست به قلب من» برگرفته از سنگ 3