
خانه دوست اینجاست
خانه دوست اینجاست
داستان انقلاب؛ بیپرده و بینقاب
خانه دوست اینجاست عنوان رمانی است که میترا اسفندیاری آن را در سال 2013 نوشته و امسال توسط نشر باران روانه بازار کتاب کرده است.
داستانی که در اين رمان میخوانيم، با تکيه بر رويدادی واقعی، ما را به قلب پرسشهایی میبرد که بازتابشان هر روز بيشتر در ميان ايرانیان، در داخل وخارج از کشور، طنينانداز است. «رويا»، دختر يکی از صاحبمنصبان حکومت محمدرضا شاه پهلوی که همچنان سرسختانه دوستدار شاه است، ميزبان «سيما»، همکلاسی سابقاش در دبيرستان میشود که در جريان انقلاب هميار گروههای چپ و ضد حکومت بوده و اينک پس از گذشت سالها برای مشاورهی پزشکی دربارهی بيماریاش به آمريکا آمده است.
در جريان پذيرایی مهرآميز رويا از سيما، گفتگویی شفاف ميان دو دوست شکل میگیرد؛ بین دو دوستی که هريک به نوبه خود مصائبی را که انقلاب بهبار آورده زيستهاند. به مدد مهر وبه ياری طنزی تلخ وشيرين، تقابل نگاهها وتفاوت زبانها مانع جاری شدن گفتوگو نمیشود. برعکس، خواننده را به تعمق در معناها دعوت میکند. چنانکه نويسنده میگويد: «"وحشیگری" به جای "تظاهرات"، "خرابکاری" به جای "انقلابيگری"، "خل یا گول خورده" به جای "رزمنده انقلاب"!» تفاوت از کجا تا کجاست؟ واین تفاوت حال کجاست که آن دو روبه روی هم نشستهاند، گل میگویند و گل میشنوند. شاید هم آنچه میگویند و میشنوند، خیلی گل نباشد اما خار هم نیست.
در ميانه اين جريان جاری، خواننده به زندگی اين دو زن راه میيابد و همراه آنان، در رفتوآمد ميان ايران وآمريکا، از گذشته به امروز سفر میکند ودربارهی آينده میانديشد.