پرومته در اوین
Skatt ingår.
تاریکی مطلق نور آهستهآهسته بر صحنه میتابد مرد، که بالاتنهاش برهنه است، روی یک صندلی نشسته و زن با سشوار موهای او را خشک میکند. مرد: تو هم بیا! میگی چیکار کنم؟ این کار من! زندگی من! خوب تو هم بیا گوش کن، شرکت کن، من مال خودم تنها که نیستم! ما فقط حرف میزنیم و بحث میکنیم! تلفن زنگ می زند. سکوت. تلفن زنگ میزند. مرد: اگه بچهها بودن بگو راه افتاده! مرد حوله را به دور خور میپیچد و از اتاق خارج می شود. زن گوشی تلفن را برمی دارد. زن: الو...الو...