داوری در داوری زنان
نویسنده: علوی، احمد
شابک: 91-85463-01-9
نوع جلد: سليفون
ناشر: نشر باران
تعداد صفحات: 372
تعداد جلد: 1
سال چاپ: 2005
سایز کتاب: رقعي
ویرایش: اول
مکان: استكهلم
وزن: 600
علوی در مقدمهی کتاب با اشاره به این که بر اساس منابع و ادبیات فقهی موجود، اغلب فقیهان دوره ی گذشته و معاصر، یكی از شرایط تصدی منصب قضاوت را «مرد بودن» میدانند، تاکید کرده است که به نظر آنها زنان شایستگی تصدی منصب قضاوت را ندارند و قاعدتا نمیتوانند به عنوان قاضی، ایفای نقش کنند. وی همچنین نوشته است: «همین رای و نظر، در ماده ی واحده ی قانون شرایط انتخاب قضات ایران، مصوب سال 1361 بازتاب یافته است. بر اساس این مادهی واحده، "قضات از میان مردان واجد شرایط انتخاب میشوند". برای برخی دیگر از فقیهان، شایستگی زنان برای قضاوت ـ اگر به طور مستقیم و آشكارا نفی نشده باشد ـ موضوع تردید است. برخی از صاحبنظران فقهی ـ كه تعداد آنها زیاد هم نیست و اغلب از فقیهان معاصر هم هستند ـ معتقدند كه قضاوت زنان بلامانع است. داوری این دستهی اخیر، البته با تجربه ی آنان از جهان اجتماعی جدید ـ كه در حال فعلیت یافتن است ـ و مرحلهی گذار و وضع دگرگون شوندهی جامعهی ایران، بیارتباط نیست. تفاوت آرای یاد شده میان فقیهان موضوع تامل جدی است و به پرسش در مورد چرایی و چگونگی منشاء اختلاف و یا وحدت این نظریات میانجامد. اختلاف در آرای فقهی، تنها شامل این مسئله نیست و امری معمولی در مباحث فقهی تلقی میشود. ولی مسئلهی قضاوت زنان از آن جهت که به سرنوشت نیمی از جمعیت کرهی خاک گره خورده است و موضعگیری در خصوص آن یکی از جنبههای تعیین کننده برای اجرای عدالت در جامعه، بهکارگیری نیروی انسانی جامعه، پیشرفت و رشد اقتصادی و بالاخره ورود به دنیای مدرن محسوب میشود، از اهمیت خاصی برخوردار است.» علوی که استاد اقتصاد و روششناسی علوم اجتماعی در سوئد است و با حکمت متعالیه و فلسفهی غرب آشنایی دارد، توضیح داده که غالب فقیهان بین «قضاوت»، «ولایت» و «حكومت» نوعی ملازمه تصور میکنند. بنا بر همین استدلال، شرط مرد بودن به طور یكسان برای تصدی قضاوت و یا تصدی وظیفهی اجتهاد و همچنین ولایت اعتبار دارد. وی نوشته است: «این فقیهان از آن رو كه زنان را فاقد شرط تصدی مقام ولایت میدانند، پس تصدی مقام قضا را نیز برای آنان مجاز نمیدانند. عکس این استدلال هم درست است. بدین معنی: كسی كه فاقد شرط ولایت است، شایسته ی تصدی مقام قضاء هم نیست.» به عقیدهی این نویسنده، قدمت میراث نظری و فقهی در خصوص مجاز نبودن قضاوت زنان و حاکمیت این اندیشه در حوزهی فقه و تسلط آن بر فرهنگ جامعه، موجب شده که زمینه ی شک و تردید در این زمینه، چندان گسترده نباشد و حتا با مقاومت جدی هم روبه رو باشد: «این نکته شاید بتواند توضیح دهد که چرا نوآوری در خصوص این موضوع، جایگاه بلندی در فقه و ادبیات مذهبی نیافته است. فقدان سنت نوآوری گسترده در ایران از سویی، و افزایش سرعت تحولات اجتماعی از سوی دیگر میتواند چالش بزرگی را فراروی هر نوع معرفت و به خصوص معرفت فقهی قرار دهد؛ چراکه هر نوع از معرفت، اگر نتواند پاسخگوی پرسشهایی باشد که همگام با تحولات اجتماعی به وجود میآیند، در رقابت با معارف جدید، منزوی میشود و نقش زاینده و فعال خود را در زندگی اجتماعی از دست میدهد.» در این پژوهش کوشش شده است تا با استفاده از روش تاویلگرا (Hermenutic)، و با تاكید بر مفهوم دینامیكی انتقال یا گذار (Social change)، و مطالعهی متغیرهایی چون نهاد و یا سازمان قضاوت و زنان به مثابه موجودی فرهنگی ـ اجتماعی (یک گروه اجتماعی)، و همچنین معرفت ما نسبت به این دو مفهوم، به بررسی این مفاهیم در آثار برخی از فقیهان و یا مفسران پرداخته شود. این کتاب در چهار فصل تحت عناوین «موقعیت زنان در جهان و ایران»، «فقه قضاوت زنان»، «رجوع به متن واقعيت برای فهم واقعيت متن» و «خلاصه و نتيجه گيری»؛ و 71 بخش تدوین شده است؛ از جمله: فقيهان و شايستگی زنان برای قضاوت، سنت و تاریخ به مثابه مرجع تفسیر متن، طبقه بندی استدلال موافقين شرط مرد بودن برای قضاوت، يك نمونه از مباحث شرط ذكوريت برای قضاوت، پرسشهای طرفداران ناشايستگی زن در امر قضاوت، زن به مثابه موضوع شناخت و معرفت اجتماعی، زن؛ موجودی فرهنگی و اجتماعی يا بيولوژيك؟، جهان اجتماعی، جهان مردانه!، ساختار و كاركرد خانواده و نقش اجتماعی زن، رابطهی توانایی قضاوت و ذات زن، رابطهی آيهی 18 سورهی زخرف با ساير آيات قرآن، روايات و ناشايستگی زنان در امر قضاوت، ناسازگاری خطبهی 80 با برخی روايات و قرآن، چهارچوب كلی روايات مربوط به زنان، فرهنگ مردسالار و شرط ذکوریت قاضی و...