دهان خاموش
از منصور کوشان رمان «دهان خاموش» توسط نشر باران در سوئد منتشر شده است. دهان خاموش، روایت نسلی است که انقلاب اسلامی، دگرگونی ژرفی در زندگی آنان ایجاد میکند. راوی دهان خاموش که در زمان انقلاب، دوران بلوغ خود را در خانوادهای مرفه و سیاسی میگذراند، بعد از دو ضربهی هولناک، یکی از سوی خانواده و دیگری از سوی جامعه، استقلال و تواناییاش را برای تداوم یک زندگی ساده از دست میدهد و روزهای آخر عمر کوتاه خود را با نوشتن واقعیتها و رؤیاها میگذراند. رمان دهان خاموش، این گونه آغاز میشود: «مادر بیتاب میشود و در چشمهای پدر که نگاه میکند، تمام بدنش میلرزد. آرزو میکند روزها کوتاه شوند، هفتهها به سرعت بگذرند و روز و ساعتی که پزشک گفته است متولد میشوم، فرا برسد. پدر هم میپذیرد که تا چند ماه تختخوابم در اتاق خوابشان باشد و اگر مادر لازم دید، من را در کنار خودش بخواباند. همان طور که خواهر را میخواباند. نگران است گریه کنم و صدایم را نشنود. هنوز یادش است که خواهر از بس گریه میکند، به سختی نفس میکشد. از شدت درد سینه مدام سرش را میچرخاند. گردن و زیر چانهاش سرخ سرخ میشود. گلویش درد میگیرد. مادر که بیدار میشود، فقط صدای خرخر میشنود. خیال میکند گربه پشت پنجره خوابیده است. یک لحظه به خواهر فکر نمیکند. همان طور که تا سالها به من فکر نمیکند. خیال نمیکند ممکن است روزی بعد از خواهر، فرزند دیگری داشته باشد. فقط روزی که میفهمد خواهر دیگر باکره نیست و چه اتفاقی افتاده است، برای نخستین بار فکر میکند که کاش به جای دختر، پسر میزایید. بعد هم، شاید برای این که من صدای گریهاش را میشنیدم، میرود حمام و در را پشت سرش میبندد. مدتها است میدانم و منتظرم که یک روز صدای جیغش را بشنوم. درست مثل همان شب که تا بیدار میشود صدای خرخر گربه را میشنود. نگران، اطراف را نگاه میکنم. میبینم که دهان مادر خشک میشود و اگر بلند شود، سرش گیج میرود. آهسته، طوری که پدر بیدار نشود، روی پهلوی راستش میغلتد. تا لبهی تختخواب پیش میرود. نیمخیز میشود و پاهایش را میسراند پایین. بعد تلاش میکند دمپاییهایش را پیدا کند. بارها لاک عنابیرنگ ناخنهایش را از تاریکی زیر تختخواب دیدهام. دیدهام که هر روز، دمدمهای غروب، وقتی نمیخواهد بیرون برود، پشت پنجرهی اتاق خوابش مینشیند و ناخنهایش را لاک میزند. بیشتر از لاکهای روشن تیره خوشش میآید. شیشههای لاک را که در گوشهی راست میز آرایش چیده است، یکی یکی جلو آینه میگذارد و بعد از چند لحظه، سرانجام یکی از آنها را انتخاب میکند. چند بار تلاش میکنم بفهمم کدام لاک را انتخاب میکند. هیچ وقت حدسهایم درست در نمیآید. با این که میدانم تا چند لحظهی دیگر کلافه میشود، بیخود از این اتاق به آن اتاق میرود و بارها از پنجرهی آشپزخانه بیرون را نگاه میکند، باز در مورد رنگ لاکها اشتباه میکنم. حتی یک بار که تصور میکنم رنگ نور خورشید عامل انتخاب رنگ لاک است، باز رنگی را انتخاب میکند که هیچ ارتباط مستقیمی با نور خورشید ندارد.» رمان دهان خاموش در ۲۵۰ صفحه منتشر شده است. نشر باران پیش از این از منصور کوشان کتابهای رمان «تثلیث جادو» (۲۰۰۳) و «حدیث تشنه و آب» (سال ۲۰۰۲/ روایتی از سایهروشنهای کانون نویسندگان ایران، قتلهای زنجیرهای، اتوبوس ارمنستان و نقش کارگزاران فرهنگی و سیاسی و امنیتی حکومت اسلامی) را منتشر کرده است.