شورش

شورش

  • 180 kr
    Enhetspris per 
Skatt ingår.


کتاب شورش، مهرانگیز کار

چاپ نخست ۲۰۰۶
نشر باران، سوئد
شابک: ۶-۰۸-۸۵۴۶۳-۹۱
کتاب شورش، روایتی زنانه از انقلاب، نوشته‌ی مهرانگیز کار 
شورش، در قالب خاطره تنظیم شده است و آن را زنی تعریف می‌کند که نام ندارد. مهرانگیز کار در پیشگفتار کتاب نوشته است: «او هم‌سرنوشت، هم‌نسل، دوست و همسایه‌ام بوده است. هر دو در فضای حیاتی واحدی زیسته‌ایم. چه بسا او هم‌زاد من است.»
به عقیده‌ی او، دختری که در فاصله‌ی سال‌های ۵۷-۱۳۳۲ از خودش و میهنش سخن می‌گوید، «می‌تواند افرادی از نسل‌های زنانی را که در این فاصله زمانی بالغ و کارآمد شده‌اند نمایندگی کند.»
کتاب شورش در دو فصل تدوین شده است. در جلد اول، این دختر، در اهواز و در یک خانواده‌ی پر جمعیت پرورش یافته و از خود سخن می‌گوید و از دیگرانی که در شهر و مدرسه و خانواده احاطه‌اش کرده‌اند.
مهرانگیز کار می‌گوید که این روایت در بخش خانگی شخصی و خانوادگی هیچ ربطی به من ندارد اما در بخش اجتماعی و سیاسی در بیش‌تر موارد با راوی، هم ریشه و هم تبار و هم داستانم.
در فصل اول شورش به سال‌های بعد از کودتای ۱۳۳۲ پرداخته می‌شود. نویسنده در اینباره می‌گوید: «در آن دوره برخی عوامل تجددگرا اعم از دولتی و غیر دولتی، عصیان‌های دختران خانواده‌های سنتی را به سوی سوادآموزی و فعالیت‌های اجتماعی هدایت می‌کردند و شیوه‌ها را به گونه‌ای برمی‌گزیدند تا حساسیت‌های مذهبی و اخلاقی خانواده‌ها جریحه‌دار نشود. با این وصف تلاش برای کمک‌رسانی به این دختران در بیش‌تر موارد با واکنش اعتراضی خانواده‌ها روبه‌رو می‌شد.»
به عقیده‌ی وی «شورش‌های خانگی زنان پراکنده بوده و در جامعه‌ی درگیر با فقر و بی‌سوادی و اختناق سیاسی به هم نپیوسته است. هرگاه ایران وارد یک دوران از تحول و جهش سیاسی شده، این شورش‌ها پوسته‌ی خود را شکافته و بیرون زده است. مثلاً جنش تنباکو به تبعیت از یک روحانی در خانه‌ی شاه قاجار شکل زنانه به خود گرفت. جنبش باب و بهائیت به همت قره‌العین با ویژگی‌های زنانه در تاریخ تحولات ایران به ثبت رسید. در انقلاب مشروطیت شورش‌های خانگی زنان تا حدود معینی که مجاز بود رنگ سیاسی و عدالت‌خواهی به خود گرفت. اما حضور زنان در رویدادهای مشروطه‌خواهی با وجود نرخ ۹۰ درصدی بی‌سوادی که ۱۰ درصد با سواد هم اغلب مرد بودند، از ظرفیت کافی برخوردار نبود و جامعه برای تحمل زنان در حرکت‌های وسیع اعتراضی چندان آمادگی نداشت.»
به عقیده‌ی وی، شورش‌های زنانه در یکصد و پنجاه سال اخیر، مناسبات خانوادگی را در ایران متلاطم ساخته و هر چند در خفا صورت‌بندی شده، همواره در هر فرصتی که دست داده خود را در جای دیگری غیر از خانه تعریف کرده است.
مهرانگیز کار، راوی این کتاب را گزارشگر آرزوهای بربادرفته‌ای می‌داند که به سودایش بارها قد راست کرده و بارها کمر خم کرده است.
او در مقدمه کتاب نوشته است: «او همان است که در شناسنامه‌اش جنبش تنباکو به ثبت رسیده و در یک لحظه‌ی سرنوشت‌ساز تاریخی به پیروی از یک روحانی، قلیان‌ها را در خانه‌ی شاه قاجار شکسته است. شاید امید داشته تا تقدیر زنانه‌اش را تغییر بدهد.
او همان است که در شناسنامه‌اش نام قرةالعین ثبت شده است. در دامان چنان مادری آموخته است که می‌توان در تاریک‌ترین ادوار تاریخی، با مردان هم‌سرنوشت چهره به چهره و روبه‌رو نشست و برخاست کرد.
او همان است که قمرالملوک وزیری را پشت سر دارد و می‌داند اگر بخواهد می‌تواند در محاصره‌ی دشمنان زنانگی و هنر، پرده‌نشینی را ادامه دهد، اما آواز دلنشین و جاودانه‌اش را به‌گوش همگان برساند.
او همان است که انقلاب مشروطه را پشت سر دارد و فراموش نکرده است مشروطه‌خواهان در مجلس برآمده از انقلاب، چگونه او را در جای مجانین و صغار از حق رأی و نمایندگی محروم ساختند.
او همان است که با انقلاب سفید شاهانه از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷ زیسته است و حق رأی و برخی اصلاحات قانونی به‌صورت عطایای ملوکانه به او اهدا شده است. هنوز که هنوز است بابت این عطایا از سوی تمام مخالفان دینی، روشنفکری و ملی شاه سرزنش می‌شود.
او همان است که ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ را شاهد بوده و می‌داند یکی از مهم‌ترین ریشه‌های این واقعه‌ی خونین حق رأی اعطایی ملوکانه به زنان بوده است. اقدام شاه خون روحانیون را به‌جوش آورده تا جایی که سینه در برابر گلوله‌های سرکوب سپر کرده‌اند.»
زن، در بحران ملی شدن نفت، کودک است و تازه بعد از آن بالغ می‌شود. او به‌خاطر می‌آورد در آن دوران زنانی برای تقویت نهضت، خود را زیر تانک سرکوبگران انداختند و عمده جمعیت زنان ایران با هدف تقویت بنیه‌ی اقتصادی کشور، به دکترمحمد مصدق که توزیع و خرید اوراق قرضه‌ی ملی را طرح کرده بود از هر سو یاری رساندند.
راوی به محض رسیدن به بلوغ جسمی با مدعیان خانگی نبرد کرده، با موانع اجتماعی پنجه در پنجه افکنده تا سرانجام جوان شده و خود را به چشمه‌های زلال بالندگی رسانده است. در آن‌جا با انواع پیدا و پنهان سنت‌های مردسالارانه که حضور زنانه‌اش را تاب نمی‌آورند آشنا می‌شود. او این سنت‌ها را نه فقط در بافت ذهنی دینداران، که در ذهنیت پرتکاپوی روشنفکران هم‌عصر خود کشف می‌کند و از آن صدمه می‌خورد.
او در سال ۱۳۵۷ به صفوف انقلاب می‌پیوندد و به هر سوراخی سرمی‌کشد تا - به قول نویسنده- جلوه‌های گوناگون تحجرگرایی را بشناسد، اما هرگز فرصتی به دست نمی‌آورد تا نقشی به دلخواه ایفا کند.
نویسنده توضیح داده است: «او هر که هست، آگاهانه می‌خواهد تاریخ مذکر را با گوهر زنانه بیاراید. می‌شود از او که بسیار کج و معوج حرکت کرده انتقاد کرد. می‌شود او را بر کرسی اتهام نشاند، اما نمی‌شود انکار کرد که او سال‌هایی از تاریخ انقلاب اسلامی را با تمام وجود زیسته است و نگاه زنانه و پر تشویش خود را در تاریخ‌نویسی بعد از انقلاب دخالت داده است.»

راوی بی نام کتاب «شورش»، در فصل دوم، از سال‌های پس از انقلاب، می‌گوید. به عقیده‌ی مهرانگیز کار انقلاب ۱۳۵۷، رویدادی است با منشا و مبنای زنانه که جنسیت در آن مثل الماس می‌درخشد. هرچند کمتر به ماهیت زنانه‌اش پرداخته‌اند. نگاه زنانه در تاریخ‌نویسی ایران از سال ۱۳۵۷ به بعد است که بر نگاه مردانه افزوده خواهد شد و تاریخ مذکر بی‌گمان تبدیل به تاریخ دوجنسی می‌شود.
.