فاجعه خاموش، قتلهای ناموسی در ایران

فاجعه خاموش، قتلهای ناموسی در ایران

  • 85 kr
    Enhetspris per 
Skatt ingår.


نویسنده:بختیارنژاد، پروین
شابک:  978-91-980692-1-1
ناشر: کار مشترک نشر باران، نشر پن پاب، الفابتا ماکزیما، خانه هنر و ادبیات و  انتشارات آرش
تعداد صفحات: 95
سال چاپ: 2012
سایز کتاب: رقعي
ویرایش: اول
وزن: 175

در پشت کتاب چنین آمده است:

وقتی عمویم با چاقوی میوه خوری ذره ذره گلویم را می برید احساس می کردم که آرام آرام روح از بدنم خارج میشود، حتی حنجره و تارهای صوتی ام بریده شد ولی بدنم هنوز حس داشت تا شعاع یک متری ام خون ریخته بود. هنوز اندک جان و رمقی برایم باقی مانده بود. موبایل خواهرم را زیر آستین لباسم به محکمی نگه داشتم، وقتی عموهایم فکر کردند که دیگر کار تمام است. از من دور شدند. در این فاصله با پدرم تماس گرفتم و دیگر هیچ نفهمیدم. من از مرگ برگشتم تا حق ضایع شده خود را پس بگیرم...

پیشگفتار کتاب «فاجعه خاموش»

شيدا زن 16 ساله مريواني كه يك كودك 2ساله نيز داشت در روز 11/7/88 با ضربات چاقوي برادرش مهدي در خيابان جان سپرد. او كه همسري معتاد داشت، در حال حرف زدن با مردي در خيابان توسط برادرش به قتل رسيد.

مردي به علت سوءظن به همسرش او را پس از 29سال زندگي مشترك در برابر ديدگان فرزندانش به قتل رساند.

در پاييز سال 81 ، خانواده‌اي در خوزستان در كيف دختر خود كارت تبريكي بدون امضاء يافتند. دختر توسط عمويش به قتل رسيد و خانواده آن دختر قاتل را بخشيدند.

سعيده دختر 14 ساله بلوچستاني به دليل شك پدر به او، به وسيله پدر، برادر و دوستان برادرش سنگسار شد و به قتل رسيد.

نگين شيخ‌الاسلام يكي از فعالان زن در استان كردستان، اعلام کرد: در نيمه اول سال 1387 ، پانزده قتل ناموسي در كردستان انجام گرفته است.

دلبر خسروي، دختر 17 ساله‌اي در دهي نزديكي مريوان، به دليل داشتن قصد طلاق از همسر ناخواسته و اجباري خود، توسط پدرش سر بريده شد.

مردي 46 ساله‌اي همسر صيغه‌اي و نوجوانش را كه 15 سال بيشتر نداشت به دليل سوءظن با ضربات چاقو مجروح كرد و مردي كه در خيابان در حال حرف‌زدن با او بود را با ضربات چاقو به قتل رساند. شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران با اين استدلال كه او با تصور مهدور‌الدم بودن مقتول وي را كشته است، رأي خود را صادر و او را به پرداخت ديه محكوم كرد.

در لرستان ليلا به دليل سرباز زدن از ازدواج اجباري با پسر عمويش مجبور شد كه با پسر مورد علاقه‌اش فرار كند. وي بعد از دستگيري توسط برادران و پسر عمويش به درختي بسته و به آتش كشيده شد.

در دزفول، جاسم كه خود داراي سه زن بوده دختر 15 ساله‌اش را به دليل اينكه فكر مي‌كرد عمويش به او تجاوز كرده، سر بريد.

باز در دزفول، مردي با سوءظن به همسر دومش و با ادعاي اينكه پسرش متعلق به او نيست، سر وي و فرزند 7 ساله‌اش را بريد.

در تربت‌جام، مردي با همدستي برادر و پسرعمويش، خواهر جوان خود را كشته و در چاه مخروبه‌اي دفن كرد. وي پس از يك ماه با مراجعه به كلانتري خود را به پليس معرفي كرد و دليل اين قتل را بي‌حيثيت شدن خانواده‌اش اعلام نمود.

در سقز «شنو فرهادي» به دليل امتناع از ازدواج اجباري به دست برادرش كشته شد.

«فرشته نجاتي» كه 18 سال از شوهرش كوچك‌تر بود و به قصد طلاق به خانه پدري‌اش باز گشته بود، به اتهام رابطه با مردي ديگر و بر اساس يك اتهام واهي و اثبات نشده، توسط پدرش سر بريده شد.

در سال 1387 تعدادي از انجمن‌ها و نهادهاي مدني و مدافع حقوق بشر متشكل از تعدادي از زنان مريوان ضمن محكوم كردن قتل شهين نصراللهي كه توسط برادرش در روستاي دزلي كشته شده بود، تظاهرات كردند.

زهرا دختر 7 ساله اهوازي زماني كه مادرش بر سر اختلافي با شوهرش (پدر زهرا)، به همراه وي به منزل پدري‌اش مي‌رود، پس از بازگشت مورد سوءظن پدر خود قرار مي‌گيرد. پدر به زهراي 7 ساله شك مي‌كند كه شايد زماني كه او در منزل پدربزرگش بوده، مورد تجاوز دايي‌اش قرار گرفته باشد. وي با اين سوءظن به دست پدر كشته مي‌شود.

20 شهريور سال 87 ، خديجه زن جوان آباداني قصد داشت از شوهر معتاد خود طلاق بگيرد. شوهرش به محض اطلاع از تصميم او با دو عموي خديجه تماس مي‌گيرد و به آنها مي‌گويد خديجه با مرد ديگري رابطه دارد. دو عموي خديجه، روزي كه وي به همراه خواهرش در خيابان در حال تردد بودند، او را مي‌بينند. آنها خديجه را به زور سوار ماشين خود کرده و به خارج از شهر مي‌برند. سپس يكي از عموها دستان او را مي‌گيرد و عموي ديگر با كارد ميوه‌خوري شروع به بريدن گردن او مي‌كند.

خديجه، از اين جنايت جان سالم بدر برد. او مي‌گويد: هر قدر به عموهايم التماس مي‌كردم، يكي از عموهايم فرياد مي‌زد بگو با كدام مرد رابطه داري كه شوهرت فهميده. وقتي به آنها مي‌گفتم: اين حرف دروغ است و من هميشه مطيع شوهرم بودم، او بيشتر فرياد مي‌كشيد.